هدف از پژوهش حاضر، مقایسه اثر درمان فعالسازیِ رفتاریِ گروهی و شناخت درمانیِ گروهی بر هیجان های مثبت و منفی و فرایندهای تنظیم هیجان بود.شرکت کنندگان 27 نفر از دانشجویان دانشگاه های تهران با علائم افسردگی و اضطرابِ فرونشانگانی بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شد چکیده کامل
هدف از پژوهش حاضر، مقایسه اثر درمان فعالسازیِ رفتاریِ گروهی و شناخت درمانیِ گروهی بر هیجان های مثبت و منفی و فرایندهای تنظیم هیجان بود.شرکت کنندگان 27 نفر از دانشجویان دانشگاه های تهران با علائم افسردگی و اضطرابِ فرونشانگانی بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و سپس به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. یک گروه تحت 8 جلسه درمان فعال سازی رفتاری گروهی قرار گرفتند و گروه دیگر در 8 جلسة شناختدرمانی گروهی شرکت کردند. شرکت کنندگان پیش از درمان و پس از درمان مقیاس عاطفه مثبت و عاطفه منفی (PANAS) و پـرسشـنامه تنـظیم هیجان (ERQ) را تـکمیل کـردند. نتـایـج نشـان می دهند کـه بـه لحاظ افـزایش هیجـانهـای مثبـت، درمان فعالسازی رفتاریِ گروهی تفاوت معناداری با شناختدرمانیِ گروهی دارد ولی از نظر هیجان منفی تفاوت معناداری بین این دو درمان دیده نمیشود. از نظر فرایندهای تنظیم هیجان تفاوتهایی بین این دو درمان مشاهده شد.
پرونده مقاله
این پژوهش با هدف تعیین رابطة تعارض و سرریزشدگی کار ـ خانواده با شکایات جسمانی با توجه به نقش واسطه ای اضطرابِ کار اجرا شد. این پژوهش بر نمونهای 245 نفره از کارکنان یک شرکت صنعتی اجرا شد. ابزارهای پژوهش مشتمل بودند بر پرسشنامه تعارض کـار ـ خـانـواده (WFCQ)، پـرسشنـامـه چکیده کامل
این پژوهش با هدف تعیین رابطة تعارض و سرریزشدگی کار ـ خانواده با شکایات جسمانی با توجه به نقش واسطه ای اضطرابِ کار اجرا شد. این پژوهش بر نمونهای 245 نفره از کارکنان یک شرکت صنعتی اجرا شد. ابزارهای پژوهش مشتمل بودند بر پرسشنامه تعارض کـار ـ خـانـواده (WFCQ)، پـرسشنـامـه سـرریـزشـدگی کـار ـ خـانـواده (WFSQ)، پـرسشنـامـه اضطراب کار (WAQ) محقق ساخته، و پرسشنامه شکایات جسمانی (PSCQ). داده های پژوهش از طریق محاسبة ضریب همبستگی پیرسون و شیوة الگوسازی معادلة ساختاری تحلیل شدند. نتایج نشان دادند که تعارض کار ـ خانواده و تعارض خـانواده ـ کـار بـا شکایات جسمانی و اضطراب کار دارای رابطه مثبت و معنا دارند (P<0/01)، سرریزشدگی مثبت خـانواده ـ کـار بـا شکایات جسمانی و اضطراب کار رابطة منفی و معنـادار دارند (P<0/05)، و اضـطراب کار بـا شکایـات جسمانی دارای رابطه مثبت و معنـادار است. نتایج الگوسازی معادله ساختاری و تحلیل واسطه ای (میانجی) نیز نشان داد که اضطراب کار در رابطة تعارض خانواده-کار با شکایات جسمانی، متغیّر واسطه ایِ پاره ای است.
پرونده مقاله
چكيده: پژوهش حاضر با هدف بررسی حالات عاطفیِ واقعی و آرمانی در دو گروه وابسته به مواد افیونی و غیرمعتاد و نیز رابطه آنها با ویژگی های شخصیتی در دو گروه مذکور انجام شد. پژوهش از نوع پس رویدادی است و جامعه آماری آن متشکل است از کلیه افراد وابسته به مواد افیونی که در سال 13 چکیده کامل
چكيده: پژوهش حاضر با هدف بررسی حالات عاطفیِ واقعی و آرمانی در دو گروه وابسته به مواد افیونی و غیرمعتاد و نیز رابطه آنها با ویژگی های شخصیتی در دو گروه مذکور انجام شد. پژوهش از نوع پس رویدادی است و جامعه آماری آن متشکل است از کلیه افراد وابسته به مواد افیونی که در سال 1391 به مراکز خودمعرف ترک و بازتوانی اعتیاد شهر تهران مراجعه کرده بودند. نمونة پژوهش از 30 نفر از این معتادان به مواد افیونی تشکیل میشود. گروه غیرمعتادان نیز 30 نفر هستند که پس از آنکه با گروه معتاد بهلحاظ سن، همتاسازی گردیدند، به شیوه نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. هر دو گـروه به شاخص ارزیابی عاطفه (AVI) و پرسشنامه سرشت و منش (TCI) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و MANOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. بین این دو گروه در تمامی خردهمقیاس-های AVI آرمانی، به جز خردهمقیاس HA، و نیز خردهمقیاس های P، LA، و N در پرسشنامه AVI واقعی، و همچنین در خردهمقیاس های NS ،RD و SD از پرسشنامه شخصیت TCI تفاوت معناداری در سطح اطمینان 0/95 وجود دارد. همچنین، در غیرمعتادان، بین تمامی خردهمقیاس های مشابه AVI واقعی و آرمانی همبستگی معناداری وجود دارد. به جز بین دو خردهمقیاس LAN و HAN. بین هیچکدام از خردهمقیاس های مشـابه در گـروه معتادان همبستگی معناداری دیده نمی شود. به این ترتیب، بین افراد وابسته به مواد افیونی و افراد غیر معتاد از نظر حالات عاطفی واقعی، آرمانی و برخی ویژگی های شخصیتی تفاوت وجود دارد.
پرونده مقاله
این پژوهش، با هدف بررسی اثربخشی آموزش راهبردهای حل مسئلة اجتماعی بر عزت نفس دانشآموزان شهر یزد انجام شد. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون ـ پس آزمون و با گروه آزمایش، گروه کنترل (بدون مداخله)، و پلاسیبوی روانشناختی (مداخله ای جز راهبردهای حل مسئله اجتماعی) بو چکیده کامل
این پژوهش، با هدف بررسی اثربخشی آموزش راهبردهای حل مسئلة اجتماعی بر عزت نفس دانشآموزان شهر یزد انجام شد. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون ـ پس آزمون و با گروه آزمایش، گروه کنترل (بدون مداخله)، و پلاسیبوی روانشناختی (مداخله ای جز راهبردهای حل مسئله اجتماعی) بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانش آموزان دختر پایه دوم مقطع راهنمایی شهر یزد تشکیل می دادند که در سال تحصیلی 1392-1391 مشغول به تحصیل بودند. نمونه پژوهش 67 نفر بود (20 نفر آزمایش، 27 نفر پلاسیبوی روانشناختی، و 20 نفر کنترل) که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفیِ خوشه ایِ چندمرحلهای انتخاب شدند. در متغیر عزتنفس از هر سه گروه پیشآزمون به عمل آمد. سپس، گروه آزمایش در ده جلسة 60 دقیقه ای تحت آموزش راهبردهای حل مسئلة اجتماعی قرار گرفتند. پس از اِعمال مداخلة آزمایشی، از هر سه گروه پس آزمون به عمل آمد. جهت سنجش عزتنفس از پـرسشنامه عـزتنفس کوپـر ـ اسمیت استفـاده شـد. نتـایج تحلیل کوواریانس یکراهه و آزمون تعقیبی بن فرونی نشان دادند پس از مداخله، در مقایسه با گروه کنترل و پلاسیبو، میانگین تعدیلشدة نمرههای عزتنفس در سطح P<0/001 و خرده مقیاس های آن، عزتنفس کلی و عزتنفس تحصیلیِ دانشآموزانِ گروه آزمایش افزایش یافته است، اما پس از مداخله، میانگین تعدیلشدة نمرههای عزتنفسِ اجتماعی و عزتنفسِ خانوادگی دانشآموزان گروه آزمایش افزایش نیافته است. نتیجه آنکه، با توجه به یافته های پژوهش میتوان گفت آموزش راهبردهای حل مسئله اجتماعی موجب افزایش عزتنفس شده است. بنابراین، از این روش می توان به منزله یکی از روشهای احتمالی افزایش عزتنفس در دوران حساس بلوغ استفاده کرد.
پرونده مقاله
هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر درمانِ مبتنی بر مقابلهدرمانگری بر پیشگیری از تنیدگی مادران و کاهش مشـکلات عـاطـفـی ـ رفتـاری کودکان پیشدبستانی است. جامعه آماری شامل کلیه کودکان 6-3 سالهای است که در پاییز 1393-1392، در شهرستان شاهیندژ، تحت آموزش در مهدکودکهای خصوصیِ زیر چکیده کامل
هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر درمانِ مبتنی بر مقابلهدرمانگری بر پیشگیری از تنیدگی مادران و کاهش مشـکلات عـاطـفـی ـ رفتـاری کودکان پیشدبستانی است. جامعه آماری شامل کلیه کودکان 6-3 سالهای است که در پاییز 1393-1392، در شهرستان شاهیندژ، تحت آموزش در مهدکودکهای خصوصیِ زیر نظر سازمان بهزیستی بودند. مقیاس تنیدگی والدین در نمونة 200 نفری از مادران اجرا شد و 51 نفر از مادرانی که نمرههای بالایی در مقیاس تنیدگیِ والدینی داشتند به تصادف در دو گروه آزمـایشی (26 نفر) و کنتـرل (25 نفر) قـرار گـرفتند و به پرسشنامه مشکلات عاطفـی ـ رفتاری کودکان پـاسخ دادند. مادران گروه آزمایش در 12 جـلسه درمان مبتنی بر مقابلهدرمانگری شرکت کردند و سپس، از هر دو گروه پسآزمون گرفته شد. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که مقابلهدرمانگری، در شاخص تنیدگی مادران در گروه آزمایش از نظر آماری کاهش معناداری پدید آورده است و کودکان گروه آزمایش از کودکان گروه کنترل، مشکلات عاطفی ـ رفتـاری کمتری نشان دادند.
پرونده مقاله